فروش اپل ایدی با کمترین قیمت جهت سفارش پیام بفرستید تا در اسرع وقت در اختیار شما قرار میگیرد
بَيْهَقّي از أبُو حَيَّانِ تَيْمي [23] روايت كرده است كه او گفت: در مجلس او مردي از مجلس قَاسِمُ بْنُ مُجَمِّع والي اهواز حاضر بود گفت كه: در مجلس او مردي از بني هاشم حضور داشت و به او گفت: أصْلَحَ اللهُ الامِيرَ «خداوند به أمير خير و رحمت برساند»! آيا من براي تو فضيلتي دربارة عليّ بن أبيطالب رضي الله عنه بيان نكنم؟! امير گفت: آري اگر ميل داري!
آن مرد هاشمي گفت: پدرم براي من گفت: من در مجلس مُحَمَّدُ بْنُ عَائِشَه در بصره حاضر بودم كه مردي از ميان حلقة جمعيّت برخاست و به او گفت: اي أبا عبدالرّحمن! أفضل اصحاب رسول خدا صلّي الله عليه (وآله) وسلّم چه كسي بوده است؟!
گفت: أبُوبَكْر، و عُمَر، و عُثْمَان، و طَلْحَه، و زُبَيْر، و سَعْد، و سَعِيد، و عَبْدُ الرَّحْمن، و أبُو عُبَيْدَةُ بْنُ الْجَرَّاحِ.
آنمرد گفت: فَأيْنَ عَلِيُّ بْنُ أبِيطالبٍ؟! «پس عليّ بن أبيطالب كجاست؟!»
مُحَمَّدُ بْنُ عَائِشَه گفت: اي مرد آيا تو از اصحاب رسول خدا پرسش ميكني، يا از خود او؟
آن مرد گفت: من از اصحاب او پرسش ميكنم؟
ابن عائشه گفت: خداوند تبارك و تعالي ميگويد: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَآءَنَا وَ نِسَآءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ.[24]
ادامه مطلب...
برای دوستان و دشمنان امیرالمومنین خصوصیات زیادی در روایات ذکر شده است .اما دشمنان اهل بیت علیهم السلام سه خصوصیت و ویژگی اصلی و عمده دارند ، که با دشمنی با اهل بیت علیهم السلام اشکار می شود . برای روشن شدن ویژگی های دشمنان امیرمومنان علی علیه السلام ، به دور از پرحرفی و مطلب اضافی روایات را دسته بندی می کنیم و نتیجه گیری و مفهوم گیری را به مخاطب می سپاریم.
1- دشمن امیرمومنان علی علیه السلام منافق است
اولین خصوصیت و نشان بارز دشمنی با امیرمومنان نفاق است که در منکر علی علیه السلام بروز می کند. یعنی اگر کسی با امیرمومنان مشکل داشت ،باید بدانیم که انسان منافقی است.
قال رسول الله صلی الله علیه و اله:
ان حب علی قذف فی قلوب المومنین. فلا یحبه الا مومن و لا یبغضه الا منافق.
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمودند:
کسی علی علیه السلام را دوست ندارد مگر مومن و کسی بغض او را به دل ندارد مگر منافق.) المستدرک حاکم ۳/۱۲۷ -- صحیح النسائی ۲/۲۷۱ -- صحیح مسلم ۲/۲۷۱ -- صحیح الترمذی ۲/۳۰۱ -- صحیح ابن ماجه ۱۲ -- مسند احمد ۱/۸۴ -- الدر المنثور ۷/۵۰۴ -- تفسیر الطبری ۱۳/۷۲
قال جابر بن عبدالله الانصاری و ابوسعید الخدری: کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله ببغضهم علیا علیه السلام.
جابر بن عبدالله و ابوسعید خدری میگویند: در زمان رسول الله صلی الله علیه و اله ما منافقان را به سبب بغض شان به علی علیه السلام می شناختیم ! سنن الترمذی ۲/۲۹۹ -- الحلیه ابو نعیم ۶/۲۹۴
روایات زیادی از عامه و خاصه با این مضمون وجود دارد که به همین چند مورد اکتفا می کنیم .
اما معنی این روایات چیست ؟ یعنی چه که دشمن علی علیه السلام منافق است؟
برای روشن شدن ان ، ابتدا باید معنی کلمه نفاق و منافق را بدانیم .
ادامه مطلب...
حضرت علی - علیه السلام، بنابر امر الهی وسنت حسنه اسلامی، بر آن میشود که در بحران جوانی به کشتی زندگانی خود سکونت و آرامش بخشد.
اما شخصیتی چون حضرت علی - علیه السلام هرگز در همسرگزینی به یک آرامش نسبی وموقت اکتفا نمیکند وآفاق دیگر زندگانی را از نظر دور نمیدارد. از این رو خواستار همسری میشود که از نظر ایمان وتقوی ودانش وبینش ونجابت واصالت، «کفو» وهمشان او باشد. چنین همسری جز دختر رسول خدا حضرت فاطمه زهرا - علیها السلام - که به همه خصوصیات او از هنگام تولد تا آن زمان کاملا آشنایی داشت، کسی دیگر نبود.
خواستگاران حضرت زهرا علیها السلام
پیش از حضرت علی - علیه السلام افرادی مانند ابوبکر وعمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام کرده بودند وهر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند وآن اینکه در باره ازدواج زهرا منتظر وحی الهی است.
ادامه مطلب...
الف: شباهت او به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله
اين جوان خوش سيما در طاقت زبان و زيبايى صورت و سيرت و خلقه اشبهترين مردم به رسول خدا بود كه جامع همه كمالات و صفات حسنه و اخلاق نيكو مى باشد. ليكن درباره اخلاق پيامبر صلى الله عليه وآله مىفرمايد:
اِنّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ.
همانا تو داراى اخلاق عظيم و برجستهاى هستى.
و حضرت على اكبر عليه السلام در جميع صفات و اخلاق چون پيامبر بود و پدر بزرگوارش دربارهى او مىفرمودند:
»اللّهُمَّ اشهَد فَقَد بَرزاليهم غُلامٌ اَشبَهُ الناسِ وَ خلقاً و مَنطقاً بِرسولِكَصلى الله عليه وآله و كُنّا اِذا اشتقنا الى نَبيّك نَظَرنا اليهِ .
خدايا گواه باش جوانى كه در خلقت و سيرت و گفتار شبيه ترن مردم به پيامبرت بود به جنگ اين مردم رفت و ما هرگاه به ديدن پيامبرت مشتاق مىشديم به اين جوان نگاه مىكرديم.
ب: عصمت آن بزرگوار
ادامه مطلب...
جواني به رنگ رسول (ص)
اوج كمال تو را در قامت سروگون و خُلق رسول گونهات بايد جست. آنگاه كه بين «صورت» و «سيرت» و زيبايي «جسم» و «روح» جمع كردي، و جواني شدي در حد كمال:
جمع صورت با چنين معني ژرف
نيست ممكن جز ز سلطاني شگرف
مولوي
تاريخ، تو را مانندترين جوان به اشرف مخلوقات ميداند و به خلق و خوي احمدي، نزديكترين. و آنگاه كه صحيفه عاشورا ورق ميخورد، و آخرين گفتوگوي تو با پدر مرور ميشود، تنها تو را مييابيم كه آتش اشتياق پدر به ديدار رسول خدا (ص) را در آن سالهاي جانگداز فراق پيامبر، فرو مينشاندي. و همين افتخار، تو را بس كه پدر، تنها تو را شبيهترين مردم به پيامبر (ص) دانست، و فقط ديدار جمال تو را مايه فرونشاندن عطش اشتياق خويش به ديدار جدش حضرت رسول (ص) ، معرفي كرد؛ و اين است اعتراف پدر به بزرگيِ پسر جوان: «غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً و خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسولِكَ (ص) و كُنّا اِذَا اشْتَقْنا الي نَبيّكَ نَظَرْنا اِلَيْه؛ جواني است كه از لحاظ اندام و اخلاق و گفتار، از همه مردم به رسول تو شبيهتر است و هر گاه ما مشتاق ديدار پيامبر (ص) ميشديم به او مينگريستيم».(1)
ادامه مطلب...
حضرت عباس ( عليه السلام ) مجموعه كرامات و فضائل
عقيل برادر بزرگ امير المؤمنين عليه السلام و 20 سال بزگتر از آنحضرت بود. او از کسانى بود که نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود، در مسجد حضرت رسول ص براى وى حصيرى مى گذارند که بر آن نماز مى کرد و قبائل عرب براى شناخت و آگاهى از علم انساب به دورش جمع مى شدند و و در پاسخ مراجعات بسيار سريع الانتقال بود.
روزى حضرت امير سلام الله عليه به او فرمود: براى من همسرى از خاندان اصيل و دلير عرب در نظر بگير که مرا از روى فرزندى دليرزاده شود.
عقيل گفت: يا فاطمه که از قبيله کلاب مى باشد ازدواج کنيد چه آنکه از پدران او در عرب هيچکس شجاع نيست.
اگر چه علم و شناخت حضرت على ع به احوال قبائل و شجاعان و دلاوران عرب با علم عقيل قابل مقايسه نيست که نيازمند عقيل باشد زيرا او بود که ابوذر غفارى گفت: من با اميرالمؤمنين به بيابانى وارد شديم که مورچه بسيارى داشت. من گفتم: منزه است خدائى که خالق اين مورچگان است . زيرا بخدا قسم من تعداد اينها را مى دانم و نرو ماده آنان را مى شناسم.
اين وجود مقدس چگونه از انسابت عرب آگاهى ندارد در حاليکه به جزئيات امور از جمله نرو ماده بودن مورچه ها عالم است؟
ادامه مطلب...
ابـوالفـضـل ( عـليـه السـّلام ) از هـمـان كودكى به بعد، همگام حوادث بزرگى بود كه تنشى عميق در بنيادهاى فكرى مسلمانان ايجاد كرد؛ حوادثى نه خرد و نه ساده بلكه بس پـيـچـيـده و ريشه دار كه دقيقاً دور كردن اهل بيت از مراكز سياسى جامعه و به زير سلطه درآوردن آنـان را هـدف قـرار داده بـود. در ايـن دوران ، اعـمـالى در زمـيـنـه هـاى اقـتصادى و سياسى صورت گرفت كه با بسيارى از اصول و دستورات اسلامى مغايرت داشت . جلوه آشـكـار اين سياستگذارى در حكومت عثمان بود كه بخشيدن مناصب ادارى و امور دولتى به امـويـان و ((آل مـعيط)) و راندن بنى هاشم و ياران آنان از فرزندان صحابه از هرگونه مشاغل كليدى را وجهه همت خود كرد.
امـويـان بـر تـمـامـى دسـتگاههاى دولتى مسلّط شدند و خواسته و ناخواسته ، بحرانهاى حـادى در مـيـان مسلمانان به وجود آوردند. به طور قطع اكثر آنان نه گرايشى به اسلام داشـتـنـد و نـه كـمـتـرين شناختى نسبت به قوانين اسلامى براى ساختن جامعه اى بالنده و مبتنى بر محبت و همكارى و دورى از درجا زدن ، به دست آورده بودند. حكومت عثمان ، سرمايه دارى را در جـامـعـه حـاكـم كرد، به امويان و برخى از فرزندان قريش امتيازات ويژه عطا كـرد و راه گـردآورى و انـبـاشـتـن اموال به طور غيرمشروع را بر آنان گشود. اين سياست كـجـروانه موجب تنشهايى فراگير، نه تنها در زندگانى اقتصادى مردم ، بلكه در تمام جلوه هاى زندگى مردم گشت و تمام محافل
ادامه مطلب...
س از صـلح بـا امـام حـسـن ( عـليـه السـّلام ) مـعـاويـه كـه آمـال پليد خود را برآورده مى ديد، رهبرى دولت اسلامى را به عهده گرفت . هدف معاويه از مـيـان بـرداشـتـن حـكـومـت عـلوى ؛ يـعـنـى حـكومت محرومان و ستمديدگان و نمونه زنده و گـوياى حكومت پيامبر اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) بود و با به دست گرفتن خلافت ، تـمـامـى ارزشـهـاى اسـلامى و اهداف والاى اين دين مبين را زير پا گذاشت و آرمانهاى بلند اسلام ، قربانى مطامع بى شرمانه او گشت .
جهان اسلامى ، آسايش ، آرامش و امنيت را از دست داد و دچار كابوس هولناكى شد كه محنتها و فـجـايـعـى در خود داشت و عبوديت و خوارى بر آن سايه افكند. معاويه از همه ارزشها و سنتها روى گرداند و بر مسلمانان به گونه بى سابقه اى حكومت كرد. ناظران سياسى ، پيروزى او را پيروزى بت پرستى با تمام پليديهايش مى دانند.
پـس از صـلح بـا امـام حـسـن ( عـليـه السـّلام ) مـعـاويـه كـه آمـال پليد خود را برآورده مى ديد، رهبرى دولت اسلامى را به عهده گرفت . هدف معاويه از مـيـان بـرداشـتـن حـكـومـت عـلوى ؛ يـعـنـى حـكومت محرومان و ستمديدگان و نمونه زنده و گـوياى حكومت پيامبر اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) بود و با به دست گرفتن خلافت ، تـمـامـى ارزشـهـاى اسـلامى و اهداف والاى اين دين مبين را زير پا گذاشت و آرمانهاى بلند اسلام ، قربانى مطامع بى شرمانه او گشت .
جهان اسلامى ، آسايش ، آرامش و امنيت را از دست داد و دچار كابوس هولناكى شد كه محنتها و فـجـايـعـى در خود داشت و عبوديت و خوارى بر آن سايه افكند. معاويه از همه ارزشها و سنتها روى گرداند و بر مسلمانان به گونه بى سابقه اى حكومت كرد. ناظران سياسى ، پيروزى او را پيروزى بت پرستى با تمام پليديهايش مى دانند.
((سـيـد عـلى مـيـرهـنـدى )) مـى گـويـد:((بـا رسيدن معاويه به خلافت در شام ، حكومت به نـخـبـگـان بـت پـرسـت پـيـشـيـن بـازگـشـت و جـاى حـكـومـت دمـوكـراسـى اسـلامـى را اشـغـال كـرد و بـت پـرسـتـى بـا هـمـه وقـاحـت و پـليـديـهـايـش جان گرفت ، گويى كه رسـتـاخـيـزى تازه و آغازى دوباره براى بت پرستى بود. پرچم حكام اموى و فرماندهان سـپـاه شـام هـرجا برافراشته شد، رذالت ، انحراف اخلاقى و كجروى در فضايى وسيع گسترش يافت ...)). (44)
ادامه مطلب...
حسين ( عليه السّلام ) آغاز كرد، همگام و همراه شد؛ نهضت عظيمى كه از بـزرگـتـرين نهضتهاى جهانى و پرثمرترين آنها براى ملتهاى روى زمين به شمار مى رود. اين نهضت ، سير تاريخ را دگرگون كرد، همه عالم را تكان داد، انسان مسلمان را آزاد نمود و گروههاى ملى مسلمان را به سرپيچى از حكومت ظلم و ظالم ستيزى ، برانگيخت .
قمر بنى هاشم و افتخار عدنان در اين نهضت ، فعالانه شركت كرد و نقشى مثبت ايفا نمود، در تمام مراحل آن با برادرش حسين ( عليه السّلام ) همكارى كرد، تمام اهداف و خواسته هاى رحيمانه و خيرخواهانه اش را براى محرومان و ستمديدگان ، دانست و به آنها ايمان آورد.
عباس ، برجسته ترين عضو اين نهضت درخشان بود. مطيعانه ملازمت برادر را پى گرفت ، خواسته هاى او را برآورد، بازوى توانمند او گشت ، به گفته اش ايمان آورد، مواضع و آرمـانـهـايـش را تـصديق كرد و در سير جاودانه اش از مدينه به مكه و سپس به سرزمين كـرامـت و شـهـادت ، از بـرادر جـدا نـشـد. در هـر مـوقـف و موضعى از نهضت امام حسين ( عليه السّلام ) عباس همراه و شريك او بود.
در ايـنـجـا بـه اخـتـصـار از بـرخـى فـصلهاى تاريخى اين نهضت بزرگ كه عباس چهره برجسته آن بود، سخن مى گوييم .
ادامه مطلب...
بزرگترين دختر اميرمؤمنان، على بن ابى طالب عليه السلام، يعنى حضرت زينب كبرى سلام الله عليهما درسال ششم و بروايتى سال هفتم هجرى ديده به جهان گشودند . پس از بازگشت پيامبر خدا (ص)، جبرئيل بر حضرتش نازل شد و نام زينب را از جانب خداوند تعالى براى اين كودك برگزيد .
هنگام ولادت نوزاد، جد بزرگوارش رسول خدا، حضرت محمد مصطفى (ص) مسافرت بودند، از اين رو على (ع) منتظر تشريف فرمايى آن حضرت شدند تا ايشان نامى براى كودك برگزينند .
ادامه مطلب...
ارتباط امام مهدى(ع) با امام حسين(ع)
از زمان خلقت آدم ابوالبشر تاكنون همواره دو جريان حقّ و باطل به موازات هم پيشرفته و كره خاك هيچگاه از مصاف اين دو جريان خالى نبوده است. پيروان هر يك از حقمداران گذشته، همواره بسترسازان حقگرايان آينده بودهاند و حق گرايان آينده تداومبخشان راه حقپرستان گذشته. وضعيت باطلپيشهگان و دورافتادگان از صراط مستقيم نيز بر همين منوال بوده است.
در اين ميان ارتباط حجتهاى الهى در تداومبخشيدن به مسير صحيح هدايت و سعادت بشر بسيار عميقتر و محكمتر بوده است؛ چرا كه هر نبىّ و ولىّ الهى با در نظر گرفتن شرايط عصرى كه در آن به سر مىبرد راه انبيا و اولياى الهى پيش از خود را تداوم مىبخشد. به عبارت ديگر همه انبيا و اولياى الهى چراغهاى نورانى هدايتند؛ منتهى هر كدام متناسب با شرايط زمانى و مكانى خود به نور افشانى مىپردازند.
ادامه مطلب...
تزيين بهشت به حسنين(ع)
عن عقبه بن عامر قال: قال رسول الله(ص): «لما استقر أهل الجنّه في الجنّه قالالجنّه: يا رب أليس وعدتني أن تزينني بركنين من أركانك؟ قال: ألم أزينك بالحسن و الحسين؟ قال: فماست الجنّه ميساً كما تميس العروس.»
عقبه فرزند عامر از رسول خدا(ص) روايت نموده كه آن حضرت فرمود: هنگامي كهبهشتيان در بهشت مأوا گيرند، بهشت در پيشگاه خداوند عرض ميكند: خداوندا مگروعده ندادي كه مرا به وسيله دو ركن از اركانت زينت دهي! خداوند در پاسخش ميفرمايد:آيا تو را به حسن و حسين زينت ندادم؟ سپس بهشت همانند عروس به خود مينازد وفخر ميكند.
ادامه مطلب...
رجعت امام حسين ( عليه السلام )
اعتقاد به رجعت، يكي از ويژگيهاي مكتب اهل بيت و تشيع است كه برخاسته از آيه هاي نوراني قرآن مجيد و احاديث ائمه معصومين عليهم السلام مي باشد . طبق اين اعتقاد، خداوند متعال انبيا و جانشينان آنان و پيامبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام را با گروهي از مومنان و پاكان و برخي از ستمگران و جنايتكاران مخصوصا ظلم كنندگان به حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و سيد الشهدا عليه السلام را پس از مرگ دوباره قبل از روز قيامت زنده مي كند و به اين دنيا بر مي گرداند تا بندگان شايسته خداوند و مومنين از اين ستمگران كه دشمنان خداوند مي باشند پيش از عذابي كه در آخرت بر اياشان مهيا شده در همين دنيا انتقام بگيرند.
ادامه مطلب...
جارى چون فرات جاويد چون عاشورا
آنچه در كربلا، در عاشوراى سال 61 ق. اتفاق افتاد، گرچه بظاهر يك حادثه مىنمود، اما حماسهاى عظيم و تكان دهنده بود كه وجدانهاى خفته را بيدار كرد و خون رشادت و آگاهى و حماسه، در رگهاى امت اسلامى دوانيد.
عاشوراى حسينى، به مكتبى تبديل شد كه ستمديدگان را بر ضد ظلم، مىشوراند و پيروان مكتب شهادت را به مقابله با سلطههاى غير دينى و ضد دينى بر مىانگيخت.
از اين رو، امامان شيعه، به عنوان يك «خط احياگر»و برنامهاى بسيج كننده، روى حادثه كربلا تاكيد داشتند و همواره مىكوشيدند كه آن را زنده و سازنده نگه دارند. اين خط مشى، هم يك برنامه مستقل الهامدهنده و تربيتى بود، هم نوعى مقابله با «سياستسكوت» و «خط منزوىسازى» كه از سوى قدرتهاى حاكم اعمال مىشد.
ادامه مطلب...
نامهاي شهر عشق - پيشينه تاريخي كربلا
كربلا ، با نامهاي زيادي ناميده شده كه به بيش از بيست اسم مي رسد :
1-كربلا ، كلمه اي كه اسم هيچ مكاني در شهرت وقداست به پايش نمي رسد و در تفسير اين كلمة كمال آفرين چه حرفها كه گفته نشده است ؟!:
الف : بعضي معتقدند ريشة كربلا ازكلمة ‹‹ كربله ›› گرفته شده وكربله يعني به سستي گام برداشتن ، يا سست شدن گامها وعربها زماني كه بخواهند از بي حال وبا كسالت راه رفتن كسي حكايت كنند ، مي گويند : جاد يمشي مكربلا ، يعني فلاني آمد درحالي كه به سستي گام برمي داشت ، 1 توگوئي سرزمين كربلا چنان بوده است كه هركسي كه به آنجا مي رسيد احساس خاصي برايش دست مي داد و گامهايش سست مي شد ، چنان كه كميت قلم تا به ساحت مقدس كربلا مي رسد مي لنگد و خود را مي بازد .
ادامه مطلب...
قربانگاه عاشقان و فرات، آب حيات
درمسلخ عشق جزنكو را نكشند *** روبه صفتان زشت خورا نكشند كربلا مسلخ عشق وقربانگاه عاشقان ومشهد شهدا است ، بزرگ شهيداني كه هيچ شهيدي درعظمت وبزرگواري به پايشان نمي رسد ، اين سخن را درحق حريم حماسه ها ودرفضل تربت پاك كربلا ، وآن ستايش را درحق شهيدان عاشق وبي نظير نينوا ، مولاي پارسايان ، امير مؤمنان علي عليه السلام فرموده است .
گرعاشق صادقي زمردن مهراس *** مردار بود هرآن كه او را نكشند
واين پيشگوئي را پيشواي پاكدلان زماني فرمود كه گرفتار جنگ صفين بود و ميان جنگ صفين وحماسة عاشورا بيش از بيست سال فاصله است .
ادامه مطلب...
عشق به سيدالشهدا
ستمگران و حكامجور و پيروان باطل، وقتى با يك فكر و ايمان و گرايش معنوىنتوانند مبارزه و مقابله كنند، به مظاهر و نمودها و سمبلهاى آن تفكر و باور حمله مىكنند.
در ماجراى كربلاىحسين عليهالسلام و عشق به سيدالشهدا نيز چنين بود.
شورشهادت طلبى را كه در سايه محبت به اهلبيت و عشق به امام حسين عليه السلام پيدا مىشد و در تجمع بر قبر آن حضرت و عزادارى بر سر خاك آن سالار شهيدان تجلى مىكرد، مىخواستند با محدود كردن مردم و فشارها و تضييقات و تخريب قبر مطهر و ممنوع ساختن زيارت،از بين ببرند و اين شعله را خاموش سازند.غافل بودند كه آن جلوگيريها از زيارت و آن تخريبها و اهانتها نسبت به مزار شريف امام،آن شوق را مشتعلتر مىكند.ايجاد فراق وجدايى،محبت و اشتياق را مىافزايد.
شيخ طوسى در( امالى )نقل كرده است:
ادامه مطلب...
صداي پاي عشق
زين سبب تنگ شد جهان بزرگ *** كه جهان تنگ بود و مرد سترگ اما عشق ، حضرت ابوالشهداء حسين بن علي (ع) را عصر خاصي كه سهل است تما تاريخ نيز تنگ وكوچك است ، اوابر مردي بود كه غريب زيست وغريبانه نيز شهيد شد وهنوز هم كه هنوز است تاريخ حق اورا اداء نكرده است .
او اززمين وزمان بزرگ تر بود نه تنها از عصر و روزگارش جلوتر مي رفت ؛ بكله از فردا هاي دوردست نيز فراتر بود ، حسين (ع) حتي درزمان رسول اسلام (ص) نيز غريب بود وبا رحلت آن حضرت اين غربت صد چندان شد .
چند صباحي از رحلت جانگداز جدش نگذشته بودكه مادرش صديقة طاهره (س) شهيد شد وحسين (ع) كه آن روزها كودكي 8-7 ساله بود داغ مادر دلش را گداخت وپس از مادر ، امام حسين (ع) وبرادر بزرگوارش امام حسن
ادامه مطلب...
آمار نهضت کربلا (2)
نقش آمار در ارائه سیمای روشنتر از هر موضوع و حادثه،غیر قابل انکار است.لیکندر حادثه کربلا و مسائل قبل و بعد از آن،با توجه به اختلاف نقلها و منابع،نمیتوان در بسیاری از جهات،آمار دقیق و مورد اتفاق ذکر کرد و آنچه نقل شده،گاهی تفاوتهایبسیاری با هم دارد.در عین حال بعضی از مطالب آماری،حادثه کربلا را گویاتر میسازد.
به همین دلیل به ذکر نمونههایی از ارقام و آمار میپردازیم: (1) مدت قیام امام حسین«ع»از روز امتناع از بیعتبا یزید،تا روز عاشورا 175 روزطول کشید:12 روز در مدینه،4 ماه و 10 روز در مکه،23 روز بین راه مکه تا کربلا و8 روز در کربلا(2 تا 10 محرم).
ادامه مطلب...
شب عطش
هفت روز است که زمین را آفریدهاند . هفت روز است که زمین را شخم میزنیم . همه گندمهای ممنوعه را کاشتیم و جاودانگی نرویید .
همه دانههای پنهان در جیبهایمان را کاشتیم و میوه نهال هیچ کدامشان طعم سیب نیمه کاره را نداد . غروب هفتم است . غروبی که فهمیدهایم این خاک «موات» است و این زمین مرده استعداد رویش هیچ چیز را ندارد .
امشب، هفتمین شب است . شب نا امیدی از خاک . شب دل بستن به آب! و خبر ساده و کوتاه است: «آب را بستهاند!»
ادامه مطلب...
آنتوان بارا
اشاره
رود خوني كه از شهيدان كربلا بر صحراي طف جاري شد، فرات حقيقتي گشت كه جرعه نوشان عزت و آزادگي را ازهر مذهب و مسلك و هر دين و آيين به قدر تشنگي سيراب كرد. در اين مسير از نخستين مسيحي حق جويي كه روياروي يزيد در كاخ سبز بر او شوريد تا در عصر ما، كم نيستند مسيحياني چون «جرجي زيدان»، «جرج جرداق» و دهها مسيحي حق جوي ديگر كه حقيقت ناب همه اديان راستين را در «اهل بيت پاك پيامبر(ص)»، در «محراب شهادت علي(ع)» و در «صحراي خونين كربلا» يافته اند و در اين باره آثاري پديد آورده اند.
ادامه مطلب...
8 ذي الحجه سال 60 ه. ق؛ يوم الترويه؛ حرکت امام حسين (ع) از مکه به سوي کوفه
سرانجام حسين (ع) در روز چهارشنبه، مصادف با هشتم ماه ذي الحجه سال شصت از مکه به عزم کوفه حرکت کرد.
حرکت حسين (ع) درست مصادف با روزي بود که در آن مسلم به شهادت رسيد. ابو جعفر، محمّد بن جرير طبري امامي در کتاب «دلايل الامامة» از ابو محمّد سفيان بن وکيع، از پدرش وکيع، از اعمش از ابو محمّد واقدي و زرارة بن خلج نقل کرده است که گفتند: «قبل از آنکه حسين (ع) بخواهد به سمت عراق حرکت کند، به ديدنش رفتيم و اورا از وضعيت مردم کوفه آگاه کرديم و متذکر شديم که قلب کوفيان با توست. امّا شمشيرشان عليه توست. بنابر اين بهتر آن است که از رفتن به کوفه خودداري کنيد و همين جا بمانيد!»
ادامه مطلب...
به نام خدا
امامت همچنان كه از کلام خداوند تبارک و تعالی بر مى آيد منصبى است كه به برخى از انبياء، ازجمله ابراهيم((عليه السلام))، اعطا شده است و آن مقام سرپرستى و اداره جامعه است كه در قرآن كريم از آن به ولي نيز تعبير شده است. روشن است كه امامت دراين موارد شأنى اضافه بر شأن نبوت است كه در اثر پايدارى و صبر در مقابل ابتلائات و آزمايش هاى الهى براى آنان حاصل مى شد. همچنان كه درباره ابراهيم((عليه السلام)) آمده است:
و اذا ابتلی ابراهيم ربّه بكلمات فاتمهن قال انى جاعلك للناس اماما ً)سوره بقره ایه 124)
به خاطر آوريد هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!»
ادامه مطلب...
جلوه هاي رفتاري امام حسين (ع) در عرصه ي مديريت (بخش اول)
يکي از مؤلفه هاي قابل توجّه امام حسين در تعميق و استحکام نهضت، که خود در مديريت اثر بخش حائز اهميت است، ميزان تأثيرگذاري و ثمردهي عملکردهاست. في المثل، يکي از توصيه هاي ولايي امام به «مسلم بن عقيل» (ع) قبل از حرکت آن سفير به کوفه اين بوده است که: منزل متنفذترين شيعيان کوفه را، قرارگاه نهضت قرار دهد.
مقدمه
يکي از مصاديق عزّت و افتخار و متغير تأثيرگذار در تنظيم و استحکام ساختار روابط انساني و نوسازي جامعه بر اساس الگوي علوى، مديريت مکتبي است.
ادامه مطلب...
عن فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم قالت خرج علينا رسول الله صلى الله عليه وسلم عشية عرفة فقال إن الله تعالى باهى بكم وغفر لكم عامة ولعلي خاصة وإني رسول الله إليكم غير محاب لقرابتي هذا جبريل يخبرني أن السعيد حق السعيد من أحب عليا في حياته وبعد موته وأن الشقي كل الشقي من أبغض عليا في حياته وبعد موته.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ادامه مطلب...